دلش به درد آمده بود . قطرات اشک های داغ ، پیاپی، روی گونه هایش سر می خوردند و بر روی خاطراتش می پاشیدند. هرگز گمان نمی کرد که این گونه به حال خود رها شود.
اما میترا نمی خواست تنها بازنده ی زندگی باشد. باید از گردابی که با دست خود ساخته بود، جان سالم به در می برد. هر چه باشد، خودش این مسیر را برای زندگی انتخاب کرده بود و براساس آن، سامان را که پسرکی شل اعتقاد بود، به همسری پذیرفته بود.
زندگی برای میترا فقط با فانتزی هایش قشنگ بود. بی بند و باری را دوست نمی داشت، اما دلش می خواست از زندگی لذت ببرد. خوب بخورد، خوب بپوشد، خوب بگردد، در میهمانی ها چیزی از دیگران کم نداشته باشد، طعم تجربه های جدید را حس کند و قیود سنتی که دست و پای پدر و مادر و اطرافیانش را بسته بود، کنار بگذارد.
می گفت: " مگر آدم چندبار زندگی می کند که خود را در نگاه و قضاوت دیگران محصور کند? هر کس باید آزاد باشد که مسیر خودش را انتخاب کند."
با همین نگاه بود که وقتی با سامان پای فیلم های شبکه فارسی وان نظیر " خانه مد ", " در جستجوی پدر", " سفری دیگر" و . (1) می نشست، با او قرار گذاشت که اگر زمانی احساس کردند که دیگر همدیگر را دوست ندارند و در کنار هم از زندگی لذت نمی برند، در کمال آرامش، از یکدیگر جدا شوند.
و اینک. اینک او رفته بود، بدون کوچکترین توضیح و دلیلی و بدون حتی یک خداحافظی سرد. درست مثل " انریکه " در سریال " ویکتوریا " .
میترا دلش زخمی بود و مدام خود را جای" ویکتوریا " می دید و تصمیم های او را برای عبور از این گردنه سخت در ذهنش مرور می کرد. تصمیم هایی که زندگی را برای او نه تنها آسان نمی کرد، بلکه دشوارتر هم می ساخت.
پی نوشت:
1). ابزارهای رسانه ایی پیشرفته و فراگیر، امکان بسیار خطرناکی در اختیار کانون های ضد معنویت و ضد اخلاق نهاده است و هم اکنون تهاجم روزافزون دشمنان به دل های پاک جوانان و نوجوانان و حتی نونهالان با بهره گیری از این ابزارها را به چشم خود می بینیم. دستگاه های مسئول حکومتی در این باره وظایفی سنگین برعهده دارند که باید هوشمندانه و کاملا مسئولانه صورت گیرد. ( متن بیانیه، بخش معنویت و اخلاق، ص 10)
#گام_دوم
#معنویت_و_اخلاق
#بیانیه_گام_دوم_انقلاب
درباره این سایت